این روزها چقدر ساده دلم تنگ می شود...
فضای دانشگاه ، فضای دیگری ست...
جو خودش را دارد ...
و یکی از مهم ترین عواملی ست که می تواند بر روی شخصیت فرد تاثیر گذارد
اینجا بحث کانون خانواده مطرح می شود
تا قبل از این هر فرد حداقل نصف روز را کنار خانواده یا دست کم در خانه به سر می برد و با محارم خود زمان را سپری می نمود.
اینجاست که نوجوان پس از قبولی در دانشگاه زمان بیشتری را در جایی بجز خانه و خانواده سپری می کند .
شاید درک چنین شرایطی برای غیر دانشجو سخت باشد اما شدنی ست.
اینجاست که فرد بیشتر زمان خود را با غیر می گذارد
فضایی ست پر از دسیسه و در عین حال فضایی ست پر از معنویت
دیگر اینجا بستگی به خود شخص دارد . ممکن است کمتر خبر از محارم باشد
کمتر خبر از دوستان خوب باشد
اما می توان از این شرایط استفاده کرد و راه تعالی را پیمود
دانشجو می تواند روی شخصیت خود کار کند ، خودسازی کند
گاهی تکیه گاهی پیدا می شود
امیدی پیدا می شود
جایی یا کسی پیدا می شود که می شود خلوت دنج تنهایی این روزها
یا این که دوستی پیدا می شودکه نمی شناسیش و می شود امید
می شود رفیق روزهای بی کسی
اما خیلی ساده نبود
زمانی بود و هست که می گفتند دانشگاه جای این چیزها نیست
عده ای یکتنه در مقابلش ایستادند و عده ای هم یکتنه پیگیر
عده ای می گفتند نه و عده ای هم آری...
گذشت و شد
چقدر صفا دارد دانشگاه هوای آن روزها را بگیرد
جایی در دانشگاه باشد برای دلتنگی...
جایی که رفیقت باشد با اینکه نمی شناسیش
بشود مرهم
بشود شوق
و بشود شهید
شهید گمنام
