طریق عدالت!
عزیزان نصیحت حقیر به گوش خود آویزان و تا اینجا که سعی نمودید عدالت را مطرح ننمایید زین پس هم خیال را رها سازید و به نبشته ی بس زیبا و نغز و پر مغز برادر عبیدمان که زاکانی است گوش جان فرا دهید.
عبید جانمان "در عدالت "و بخش " حکایت"ش اینگونه شما را خطابه می فرماید:
***
در تواریخ مغول وارد است که هلاکو خان را چون بغداد مسخر شد 1جمعی را که از شمشیر باز مانده بودند بفرمود تا حاضر کردند . حال هر قوم می پرسید . چون بر احوال مجموع واقف شد ، فرمود که از محترفه2 ناگزیر است. ایشان را رخصت داد تا با سر کار خود رفتند.تجار را مایه فرمود دادن تا از بهر او بازرگانی کنند . جهودان را فرمود که قومی مظلوم اند به جزیه3 از ایشان قانع شد . محنثان4 را به حرم های خود فرستاد. سادات و قضات و مشایخ و صوفیان و حاجیان و واعظان و معرفان و گدایان و قلندران و کشتی گیران و شاعران و قصه خوانان را جدا کرد و فرمود که اینان در آفرینش زیادت اند و نعمت خدای را به زیان می برند. فرمود تا همه را در شط غرق کردند و روی زمین از خبث ایشان پاک کرد . لاجرم قرب نود سال پادشاهی در خاندان او قرار گرفت و هر روز دولت ایشان در تزاید5 بود .ابوسعید بیچاره _انارالله برهانه_ را چون دغدغه ی عدالت در خاطر افتاد و خود را به شعار 6 عدل موسوم گردانید ، در اندک مدتی دولتش سپری شد7 و خاندان هلاکوخان و مساعی 8 جماله ی او در سر نیت بد ابوسعید رفت . آری:
چو تیره شود مرد را روزگار همه آن کند کش نیاید به کار
رحمت بر این بزرگان صاحب توفیق باد که خلق را از ظلمت ضلالت عدالت ، به نور کفایت و هدایت ارشاد فرمودند.
***
امیدوارم عزیزان دل تا اینجا متنبه گشته باشند . اگر هم نه قدری نیم نگاهی به دول کوته عمر پس از انقلاب بیندازند تا حساب کار دستشان بیاید . من باب همینجورکی مثلا دولت عزیز دلمان (این بار واقعا) شهید بزرگوار رجایی دیری نپایید که با ترور ایشان و یارانش غروب کرد. دولت نهم رئیس جمهور مردمیمان هم همین طریق را پیشه کرد تا اجنه و شیاطین بساطش را برچیدند و حال همه چیز در دهمیش در حال گذار می باشد.
اگر باز هم گوشتان بدهکار نبود ، یا به متن کامل رجوع نمایید یا ، خوب امتحان کنید ببینیم چه می شود...
1-به تصرف در آمدن ، تسخیر شدن
2-پیشه وران ، کسانی که حرفه ای دارند ، کاسبان
3-مالی که ساکنان غیرمسلمان کشورهای اسلامی به طور سالیانه به حاکمان اسلامی می پرداختند.
4-خود فروشان
5-پیشرفت ، ترقی
6-مجازا : راه و روش خود را به چیزی موسوم گرداندن
7-تمام شد
8-سعی ها ، کوشش ها