پست جمعه

     

با صدای زنگ در از خواب بیدار میشوم

مادربزرگ است آمده خانه مان چند روزی بماند

مادر صدایم میزند میگوید:صبحانه بخورید و سفره را جمع کنید

میگویم:باشه

...

دوباره مادر صدایم میزند اینبار اما ،میخواهد غذا درست کنم.

من با کمی غرولند میگویم:باشه.

برادر دارد جوراب می پوشد

من اما حسابی مشغول آشپزی.

سوالی ذهنم را درگیر میکند  کجا میخواهدبرود؟؟؟

نمی پرسم اما،آخر زیاد از سوالو جواب خوشش نمیاید.

برادر در را به هم میزند میرود نماز جمعه.

شرمنده آقا یادم رفته بود امروز جمعه است

آخر تقصیر من هم نیست

.

.

.

عمریست که جمعه های ما تعطیل است.

 



میهمانی که میزبان شد

می خواهم بنویسم ،بنویسم از ناگفته ها و شاید هم از گفته ها گفته هایی که اگر هزار بار هم تکرار شوند باز بوی ناگفتگی می دهند و باز دل همه مان قنج می زند برای تکرارشان.

می نویسم از کلافی که سرش هر کجا می تواند باشد اما تهش می رسد به اینجا:

از صدای کودکی هایم که می گوید:دوست دارم صدات کنم تو هم منو صدا کنی...

از سوت قطاری که آغازگر راهیست که پایانش تویی

از مسابقه دادن هایمان که چه کسی زودتر ضریح را می بیند

از مادربزرگی که اولین بار آداب ورود به بارگاهت را به من آموخت

از حوض بزرگی که همیشه آرزو داشتم در آن شیرجه بزنم

از آدم هایی که گر چه شکل ولباس و زبانشان  با ما فرق داشت اما دلشان هم شکل و هم لباس و هم زبان ما بود

از دوستان کوچکی که حتی زبانشان را هم نمی فهمیدم

از کبوترها، کبوترهایی که به خاطرشان بزرگترهایم را التماس می کردم که دانه بخرند تا من برایشان بریزم

گاهی که حرکت هایشان را دنبال می کردم ، خوب می فهمیدم که با بقیه کبوترها فرق دارند هر چه باشد آن ها کفتر جلد حرم اند

***

و من روز به روز بزرگتر می شدم و روز به روز دورتر تا آنجا که ...

و امروز من مانده ام و حسرت حتی یک دقیقه از آن لحظه های کودکی

 حافظ اما نیک می داند حکایت این روزهای من را. 


پی نوشت:

میلاد صاحب بهشت ایران زمین بر همگان مبارک باد.

امام نوشت:

 خوش خلقی دو گونه است : فطری و اختیاری ولی صاحب خلق خوش اختیاری برتر است.

من هشتمین آن هفت نفرم

سگ اصحاب کهف از غار بیرون آمد تا تجربه ی شگفتش را با مردمان در میان بگذارد . می خواست بگوید که چگونه سگی می تواند مردم شود ! او نمی دانست که مردمان به سگان گوش نمی دهند ، حتی اگر به زبان آدمیان صحبت کنند . سگ اصحاب کهف ، زبان به سخن باز کرد اما پیش از آن که چیزی بگوید ، سنگش زدند و چوبش زدند ، رنجور و زخمی اش کردند .

سگ اصحاب کهف گریست و گفت :

- من هشتمین آن هفت نفرم . با من این گونه نکنید ... آیا کتاب خدا را نخوانده اید ؟ ... آیا نمی دانید پروردگار از من چگونه به نیکی یاد می کند ؟ هزار سال پیش از این خوی سگی ام را کشتم و پلیدی ام را شستم ، امروز از غارم بیرون آمدم که بگویم چگونه سگی می تواند به آدمی بدل شود ، اما دیدم که چگونه آدمی بدل به دام و دد شده است . دست هایی از خشم و خشونت دارید ، می درید و می کشید . دندان تیز کرده اید و جهان را پاره پاره می کنید . این سگ که آن همه از او نفرت دارید ، نام من است اما خوی شما ست !

سگ اصحاب کهف گفت :

- آمده بودم از تغییر برایتان بگویم . از تبدیل ، از ماجرای رشد و از فراتر رفتن اما می بینم که شما از تبدیل تنها فروتر رفتن را بلدید ، سقوط و مسخ را . با چشم های اعتیاد به جهان نگاه می کنید و با پیش داوری ، زندگی . چرا اجازه نمی دهید تا کسی پلیدی اش را پاک کند و نجاستش را تطهیر . چرا نیاموخته اید ، نیاموخته اید که به دیگران گوش دهید . شاید دیگری سگی باشد اما حقیقت را گاهی از زبان سگی نیز می توان شنید !

سگ اصحاب کهف به غارش بازگشت و پیش خدا گریست و از خدا خواست تا او را دوباره به خواب ببرد .

خدا نوازشش کرد و سگ اصحاب کهف برای ابد به خواب رفت ...

 

 

 عرفان نظرآهاری

از کتاب "من هشتمین آن هفت نفرم"

ندبه(2)

وَ الْوَسِيلَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ فَبَعْضٌ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ إِلَى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْهَا وَ بَعْضٌ حَمَلْتَهُ فِي فُلْكِكَ وَ نَجَّيْتَهُ وَ [مَعَ‏] مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَكَةِ بِرَحْمَتِكَ وَ بَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِكَ خَلِيلا وَ سَأَلَكَ لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ فَأَجَبْتَهُ وَ جَعَلْتَ ذَلِكَ عَلِيّا وَ بَعْضٌ كَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَةٍ تَكْلِيما وَ جَعَلْتَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ رِدْءا وَ وَزِيرا وَ بَعْضٌ أَوْلَدْتَهُ مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ آتَيْتَهُ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ كُلٌّ [وَ كُلا] شَرَعْتَ لَهُ شَرِيعَةً

و وسيله به جانب خشنودى‏ات قرار دادى،پس بعضى را در بهشت جاى دادى،و بعضى را براى خود دوست صميمى گرفتى،و از تو درخواست نام نيك،در ميان آيندگان كرد،و تو درخواست او را اجابت نمودى،و نامش‏ را بلند آوازه كردى،و با بعضى از ميان درخت سخن گفتى،سخن گفتنى خاص،و براى او برادرش را ياور و وزير قرار دادى،و بعضى را بدون پدر به وجود آوردى،و دلايل آشكار به او عنايت فرمودى و به روح القدس او را تأييد نمودى،و براى همه آنان شريعت مقرّر كردى.


پی نوشت:خوشا به حال زمان که صاحبش مهدی(عج) است...

ندبه (1)

عزیزی می گفت قرار نیست خودمون رو اذیت کنیم . قرار نیست به خودمون فشار بیاریم . بعضی وقت ها ممکنه با این فشار ها از بعضی چیزا زده بشیم . بعضی وقت ها کمتر خودمون رو اذیت کنیم علاقمون بیشتر میشه . مثلا اینکه هر جمعه بشینیم ندبه بخونیم یا شب جمعه ها کمیل یا ... . 

نظر شخصی : خیلی وقت ها می شینیم یه جا و فقط دعا رو می خونیم و چون تسلطی هم روی عربی نداریم خیلی از معانی رو متوجه نمی شیم و نهایت یا مداح معانی رو گه گاهی میگه یا از سر کنجکاوی می خونیمشون

با خودمون قرار گذاشتم حداقل برای خودم تا متوجه بعضی معانی دعاها بشم از دعای ندبه شروع کنم و هر جمعه بخش کوتاهی رو ازش با ترجمه بذارم . امید که مورد قبول واقع شه.

دوستای عزیز می تونن استفاده کنن و در حد توان از باقی ادعیه شروع کنن . مثلا جامعه کبیره که غوغاست...

التماس دعا

زيارت ديگر:زيارتى است كه سيّد ابن طاوس نقل كرده،و فرموده:زائر دو ركعت نماز بخواند،و پس از آن بگويد: «سلام اللّه الكامل التّامّ الشّامل»تا آخر،و ما اين زيارت را در فصل هفتم از باب اول،به عنوان استغاثه به آن حضرت‏ از كتاب«كلم طيّب»نقل كرديم،به آنجا رجوع شود.مؤلّف گويد:سيّد ابن طاووس در كتاب«مصباح الزائر»فصلى در اعمال سرداب مقدّس آورده و در آن فصل شش زيارت نقل كرده،پس از آن فرموده:دعاى ندبه به اين فصل ملحق‏ مى‏شود،و همچنين زيارتى كه هر روز،مولاى ما صاحب الامر پس از نماز صبح به آن زيارت مى‏شود،و آن زيارت هفتم‏ حساب مى‏شود،و دعاى عهدى كه به خواندن آن در حال غيبت امر شده،و دعايى كه آن را وقتى كه مى‏خواهند از آن حرم شريف بازگردند بخوانند،آنگاه در كتاب خود به ذكر اين چهار عمل شروع كرده است]چهار عمل عبارتند از:1-دعاى ندبه، 2-زيارت پس از نماز صبح،3-دعاى عهد،4-دعاى هنگام خروج از حرم[ما هم در اين كتاب مبارك از آن بزرگوار پيروى كرده‏ و آن چهار عمل را ذكر مى‏كنيم: عمل اول:دعاى ندبه است.مستحب است دعاى ندبه را در چهار عيد،يعنى فطر و قربان و غدير و روز جمعه بخوانند،و دعا اين است: 
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى

 بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِكَ إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِيلَ مَا عِنْدَكَ مِنَ النَّعِيمِ الْمُقِيمِ الَّذِي

 لا زَوَالَ لَهُ وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا

 فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِيَا وَ أَهْبَطْتَ 

عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرِيعَةَ [الذَّرَائِعَ‏] إِلَيْكَ 


ستايش خاص خدا،پروردگار جهانيان است،و درود و سلام خدا،سلامى كامل،بر سرور ما محمد،پيامبرش و اهل بيت او،خدايا تو را ستايش،بر آنچه به آن‏جارى شد قضاى تو درباره اوليايت،آنان‏كه تنها براى خود دينت برگزيدى،آنگاه كه‏ براى ايشان اختيار كردى،فراوانى نعمت پابرجايى كه نزد توست،نعمتى كه تباهى و نابودى ندارد،پس از آنكه بى‏ميل بودن نسبت به رتبه‏هاى اين دنياى فرومياه،و زيب و زيورش را با آنان شرط نمودى،آنان هم‏ آن شرط را از تو پذيرفتند،و تو هم وفا نمودن به آن را از جانب آنان دانستى،پس قبولشان كردى،و مقرّب درگاهشان نمودى،و براى آنان ياد والا،و ثناى روشن پيش آوردى،و فرشتگانت را بر آنها فرو فرستادى،و به وحى‏ات اكرامشان فرمودى،و به دانشت به آنان عطا كردى،و ايشان‏ را دست آويز به سويت قرار دادی


بعد نوشت :

اللهم عجل لولیک الفرج

بعد از بعد نوشت :

منتظر نظراتون هستیم ...


متن دعا و ترجمه از erfan.ir

رفتیم و برگشتیم . همین ...

سرتو پایین میندازی

بسم الله میگی و شروع می کنی به حرکت !

آروم قدم بر میداری

برای ورود چندتا انتخاب داری :

از یه جای خلوت یا یه جای شلوغ

وارد که شدی روبروی تابلو می ایستی 

یه نیگا به تابلو 

و یه نیگا به ...

ادامه نوشته

شرم بر تو ای دنیا

مصر کودکی هایم در نظرم اینگونه بود :

مصر امروز اما : 

سوریه کودکی های خیلی ها در نظرشان اینطور بود :

سوریه امروز اما :

 آه ای دنیا! می خواهم با تمام وجود فریاد برآورم و صدایت کنم

صدای مرا می شنوی؟

کودکی هایم را پس بده...

.

.

.

خیلی خب قبول کودکی های من مال تو اما عوضش کودکی اینان را پس بده 

نمی توانی نه؟

راست می گویی انگار فراموش کرده بودم که کار تو تنها گرفتن است...


پی نوشت1  :



پی نوشت 2 :